عکاسی تخصصی هنری و مدلینگ در استدیو - سازوصدا - دانلود آهنگ جدید

درست ترین مفهوم عکاسی استدیویی، محیط های خانگی پیش ساخته با تنظیماتی کنترل شده است. در این محیط، عکاس بر تمام چیزهایی که یک عکس را تشکیل می دهند، کنترل کامل دارد. عکاسی استدیویی برای عکاسی از موضوعات مختلفی، از جمله مردم، حیوانات، محصولات متنوع، از اتومبیل تا جواهرات، استفاده می شود. یک استدیو عکاسی معمولا به صورت یک فضای خالی تنظیم می شود، یعنی یک اتاق خالی. سپس، عکاس پشت صحنه را تنظیم می کند و در مورد اینکه چه چیزی در عکس قرار بگیرد و چه چیزی حذف شود، از جمله لباس مدل ها و لوازم جانبی، تصمیم می گیرد.

 

برای آگاهی بیشتر با کارشناسان ما تماس حاصل فرمایید.

آیدی تلگرام: sazoseda_admin

اختلاف اصلی بین عکاسی مکان و عکاسی استدیویی، استدیو است. در استدیو، عکاس می تواند بر هر جنبه از فوتوشوت ها را کنترل کند. در حالی که در یک مکان خاص، عکاسی ممکن است داخل یک فضای بسته یا خارج از آن رخ دهد. زمانی که عکس برداری در یک مکان خارجی انجام می شود، عکاس باید باد، باران، و شرایط نوری مختلف مقابله کند. زمانی که عکاسی در یک مکان داخلی انجام می شود، عکاس احتمالا باید با نور ناکافی و اشیای مزاحم پس زمینه بجنگد.

در هنگام عکس برداری مکانی، عکاس باید برخی از عوامل استدیو را به لوکیشن مورد نظر بیاورد. گرچه این کار به ایجاد محیطی حرفه ای در آن مکان کمک می کند، اما تنظیم یک مکان عکاسی که با شرایط ایده آل یک استدیو خوب منطبق باشد، تقریبا غیرممکن است. با این حال، زمانی که عکاسی در محیط کنترل شده استدیو رخ می دهد، عکاس بر هر جنبه از خلق یک عکس عالی، کنترل کامل دارد، از جمله تنظیم طرح نورپردازی ایده آل مکان.

عکاسی استدیویی از پیش زمینه های متنوع در ژانرهای مختلف استفاده می کند. این پیش زمینه ها شامل پیش زمینه تک رنگ برای عکاسی پرتره و پیش زمینه های پیچیده ای است که صحنه های خارجی، مانند ساحل یا خیابان شلوغ را شبیه سازی می کنند. در حالت پیش زمینه های پیچیده، عکاسی طوری انجام می شود که انگار واقعا عکس در آن مکان ها گرفته شده است. لباس و لوازم جانبی مخصوص برای مدل ها معمولا در این نوع عکاسی استفاده می شوند و لوازم جانبی می تواند لباس یک دوره خاص یا یک عینک مطالعه باشد.

نورپردازی، جزء حیاتی عکاسی استدیویی خوب است، و تمام بهترین مدل ها، لباس ها و لوازم جانبی نمی توانند نورپردازی ضعیف را پوشش دهند. ملزومات نورپردازی با توجه به نوع دوربین، در  حالت فیلم یا دیجیتال، اندازه و نوع اشیاء، تناژ پوست مدل ها، رنگ لباس ها و نوع عکس (پرتره، طبیعت بی جان یا عکاسی مد تخصصی) می تواند بسیار متفاوت باشد.

در عکاسی استدیویی، محل قرارگیری و رنگ نور برای به دست آوردن یک عکس مطلوب مهم است. در برخی از موارد، عکاس می خواهد با سایه های استراتژیک، یک عکس نمایشی خلق کند، در حالی که در بقیه عکس ها، مانند عکاسی از محصولی مانند یک حلقه الماس برای یک کمپین تبلیغاتی، عکاس نور را طور تنظیم می کند که اصلا سایه ای وجود نداشته باشد.

هزینه عکاسی استدیویی حرفه ای می تواند از چند پوند برای یک پرتره ساده تا ده هزار پوند برای یک کمپین تبلیغاتی پیشرفته متفاوت باشد. قیمت های بالای برخی عکس ها یک شبه به دست نیامده اند، برای اینکه واقعا متوجه شویم که عکاسی استدیویی امروزی چیست، باید از تاریخ آن نیز سردربیاوریم.

 

دنیای عکاسی فشن به‌سرعت در حال پیشرفت است و روی پرتره، حالت بدن، نورپردازی بی‌نظیر و مکان‌های زیبا تمرکز دارد. اگر مشتاق یادگیری بیشتر درباره‌ی عکاسی مد و فشن هستید، به خواندن این مطلب ادامه دهید؛ با مجله نورنگار همراه باشید… .

این روزها عکاسی مدلینگ و فشن بسیار طرفدار پیدا کرده است. روزانه صدها عکس از مردان و زنان مختلفی می‌بینید که لباس، زیورآلات یا کفش‌های متفاوتی پوشیده‌اند و آن‌ها را به نمایش گذاشته‌اند.

عکاسان بسیاری به‌دنبال پیدا کردن سبک خود هستند و همین باعث شده است که این ژانر روز به روز در حال پیشرفت باشد؛ ممکن است اسم ماریو تِستینو، جورگِن تِلِر، نیک نایت یا هِلموت نیوتن به گوش شما خورده باشد. اما هزاران عکاس دیگر نیز وجود دارند که می‌خواهند در زمینه عکاسی مدلینگ و فشن کار کنند. اگر شما هم از آن دسته از افراد هستید ،درست مانند دیگر زمینه‌ها، برای یادگیری باید صبر و حوصله به خرج دهید.

دوربین

تجهیزات دوربین در عکاسی مدلینگ و فشن بسیار مهم است. اما درنهایت، باید هدف خود برای عکس‌های نهایی را مشخص کنید: آیا عکس‌ها قرار است در روزنامه و مجلات چاپ شوند؟ آیا قرار است روی دیواره‌های ساختمان‌ها خودنمایی کنند؟ یا شاید هم تنها هدف شما نشان دادن عکس‌ها در شبکه‌های اجتماعی و دنیای آنلاین است؟ پاسخ این سوالات، روی تجهیزات مورد نظر شما اثرگذار است.

مانند دیگر زمینه‌های عکاسی، دوربین عالی‌ برای عکاسی مدلینگ و فشن وجود ندارد. باید به‌دنبال دوربینی باشید که مقاصد شما را رفع می‌کند و برای شما و نوع عکاسی فشنی که انجام می‌دهید، مناسب باشد. در این ژانر متنوع نورپردازی، لباس‌ها و آرایش مو و میک‌آپ از خود دوربین مهم‌تر هستند. در ادامه با هم بهترین گزینه‌های DSLR را بررسی خواهیم کرد. البته انواع مختلف دیگر دوربین‌ها هم وجود دارند که بسیاری از عکاسان حرفه‌ای از آن‌ها استفاده می‌کنند؛ مانند دوربین‌های مدیوم فرمت و لارج فرمت.

-فول فریم یا کراپ سنسور

دوربین‌های DSLR و دوربین‌های بدون آینه دو نوع دارند: فول فریم و کراپ سنسور. حسگر دوربین‌های فول فریم از «تمام» سنسور برای عکس گرفتن استفاده می‌کند. از لحاظ اندازه به فیلم 35mm شباهت بیشتری دارند. در مقابل، دوربین‌های کراپ سنسور عکس را می‌بُرند. قیمت و کیفیت عکس آن‌ها نیز پایین‌تر است.

حسگر روی لنز شما تاثیر می‌گذارد و به همین دلیل است که عکس بریده می‌شود. در یک دوربین APS-C، لنز 100mm مانند یک لنز 160mm کار می‌کند؛ چرا که فاکتور کراپ بزرگ‌نمایی درکانن 1.6x است (و در نیکون 1.5x می‌باشد).

بله، درست است که لنز زوم به لنز تله فوتو تبدیل می‌شود اما جزئیات ظریف عکس از بین می‌رود. برای داشتن همان فاصله‌ی کانونی، باید از لنزهای خاصی استفاده شود؛ مثلا لنز کانن 24mm f/2.8 STM.

بسیاری از عکاس‌ها حس می‌کنند که تجهیزات مناسبی ندارند؛ این افراد فراموش می‌کنند که در نهایت دوربین، دوربین است. وقتی حرف از عکاسی مدلینگ و فشن به میان می‌آيد، نورپردازی، مو و میک‌آپ و کارهای پس از پردازش هستند که عکس را می‌سازند. چه با یک دوربین ۶۰۰ دلاری و چه با دوربین ۶۰۰۰ دلاری عکس بگیرید، به عناصر زیاد دیگری نیاز دارید.

این روزها عکاسی با آیفون بسیار مرسوم است. می‌توانید در استودیو عکس بگیرید یا سری به خیابان‌ها بزنید. برخی از گوشی‌های هوشمند جدید، دوربین‌های خارق‌العاده‌ای دارند و اصلا نیازی ندارید چیز دیگری بخرید؛ مگر این که خودتان بخواهید.

تاریخچه عکاسی استدیویی

عکاسی استدیویی از قرن نوزدهم می آید و فناوری عکس از اولین عکسی که با تمام منابع طبیعی در سال 1824 گرفته شد، به طور مداوم در حال تکامل است. با دوربین های دیجیتال، مدرن و امروز، SLR که بدون فیلم می توانند عکس های شارپ بگیرند، احتمالا باورش سخت است که اولین عکاسان استدیویی برای هر نمایش عکس، باید به دقت مواد شیمیایی در اندازه های مشخص را با هم ترکیب می کرد.

اولین عکاسی استدیویی فقط می توانست تصاویر سیاه و سفید بگیرد. گرفتن عکس های شفاف امروزی با رنگ های تماشایی بدون فیلم می تواند مانند عکاسان آن زمان، غیرقابل تصور باشد، مانند پرواز کردن از نیویورک به کالیفرنیا در عرض چند ساعت که برای برادران رایت غیرقابل باور است.

با پیشرفت تجهیزات، فناوری و تکنیک ها، عکاسی در استدیو شروع به کار کرد، به طوری که تولید تصاویر داخلی با کیفیت بالا آسان تر شد. اولین عکاسی استدیویی تجاری، گرفتن پرتره از افراد بود و در دهه 1940، عکاسی در استودیو تقریبا به طور کامل جایگزین نقاشی پرتره شده بود، زیرا فرایند عکاسی ساده تر بود و زمان کمتری طول می کشید. با این حال، لازم به ذکر است که اولین پرتره استدیویی در سال 1826 گرفته شد و به 8 ساعت آشکاری احتیاج داشت.

پیشرفت در تکنیک های نورپردازی

شکی نیست که یکی از بزرگترین پیشرفت ها در عکاسی استدیویی، نورپردازی است، اما تاریخچه عکاسی استدیویی تقریبا قبل از وجود نورپردازی در عکاسی استدیویی، شروع شد. اولین نورپردازی استدیویی از تکنیک های نورپردازی نقاشان وام گرفته ، و اصطلاحی به نام “عکاسی هنرهای زیبا” ایجاد شد.

در طول سال های اولیه عکاسی استدیویی، عکاسان از یک پنجره باز برای منبع نور اصلی استفاده می کردند. اکثر استدیوهای نقاشی از یک پنجره بزرگ رو به شمال یا پنجره سقفی برای روشن کردن موضوع هایشان استفاده می کنند. این پنجره ها برای این طراحی شده بودند که از غیرمستقیم ترین و پراکنده ترین منبع نور طبیعی، استفاده شود. در این روش، نور به طور مستقیم به سوژه عکاسی برخورد نمی کند، بلکه به طور اثربخشی از شدتش کاسته می شود و به سوژه ظاهر ملایم تری می بخشد. امروزه اکثر عکاسان استدیویی برتر هنوز از این تکنیک نورپردازی طبیعی استفاده می کنند.

عکاسان استدیویی در سال 1840 شروع به استفاده از نور مصنوعی کردند و برای مقابله با چالش های نورپردازی مناسب سوژه ها در استدیو، تکنیک های مختلفی را امتحان کردند. با این حال، اکثر این تکنیک های قدیمی بسیار گران بودند و بی خطر نیز نبودند.

پودرهای فلاش یکی از اولین روش های تولید نور مصنوعی بود که روشنایی کافی را ایجاد می کرد. یکی دیگر از انواع اولیه فلاش که معمولا به آن “نور گرم” می گویند، در معرض خطر واقعی انفجار قرار داشت. در دهه 1860، نورهای بهتر و امن تری در عکاسی استدیویی استفاده شدند. تقریبا 100 سال بعد، در دهه 1970، نورهای فلاش یا Strobe، رایج شدند.

اولین باری که از آن به عنوان عکاسی فلاش یاد می شود به اوایل دهه 1800 برمی گردد، زمانی که برای عکاسی سوژه های میکروسکوپی از نور قوی استفاده می شد. این نوع از عکاسی فلاش احتمالا از تئاتر الهام گرفته است، زیرا در تئاتر برای روشن کردن وسایل صحنه از چراغ های پرنور استفاده می شد. فلاش با اضافه کردن چند تکه سنگ آهک به شعله ای که با اکسیژن و هیدروژن می سوزد، تولید می شد. با این حال، این تکنیک با تصاویر به شدت پرنور و پوست های خیلی روشن، نتایج خیلی خوبی برای عکاسی به ارمغان نیاورد.

پودر فلاش در سال 1887 با ماده اصلی منیزیوم اختراع شد. منیزیوم، نور روشن و سفیدی تولید می کرد. بعدا، سیم منیزیوم جایگزین پودر شد و زمانی که این سیم با یک منعکس کننده استفاده می شد، منبع نور استدیویی و مصنوعی ایده آل تولید می شد. با این حال، منیزیوم نیز مانند نور قوی، مسائل مربوط به خودش را داشت.

منیزیوم می تواند تا حدودی غیرقابل پیش بینی و غیرقابل کنترل باشد. گاهی اوقات، سیم منیزیوم آتش نمی گرفت و سرعت احتراق نیز بسیار متفاوت بود، این مسئله باعث سختی پیش بینی زمان نمایش می شود. سیم منیزیم سوزان نیز دود خاکستری و گازهای سمی تولید می کند، که این دودها برای عکاسی استدیویی بسیار مشکل ساز هستند.

در سال 1887، جوهانز جادیک و ادولف میت شروع به ترکیب پودر منیزیم و کلرات پتاسیم کردند. آنها می خواستند نوع جدیدی از پودر فلاش را تولید کنند. توانایی ایجاد یک فلاش روشن از نور لحظه ای برای عکاسان استدیویی به این معنا بود که آنها حالا می توانستند در شرایط خیلی تاریک نیز عکاسی کنند. با این حال، از آنجا که پودر جدید در واقع یک ماده منفجره بود، حوادث نیز عادی بودند. متاسفانه، اکثر عکاسان در هنگام مخلوط کردن پودرها، جان خود را از دست دادند.

لامپ های فلاش

معرفی لامپ های فلاش در استدیو شروع نشد، اما با عکاسی در زیر آب شکل گرفت. اولین عکاس زیر آب جهان، لوئیس بوتان، مفهوم جایگزینی پودر منیزیوم در یک بطری شیشه ای را مطرح کرد. کمی بعد، شرکت آلمانی هوسر اولین لامپ های فلاش واقعی را در سال 1929تولید کرد. آنها این کار را با جایگزینی سیم منیزیوم با فویل آلمینیومی انجام دادند. فویل آلومینیومی نیز روی آتش و با باتری الکترونیکی نگه داشته شده بود.

این تکنیک جدید نوری را تولید می کند که قوی، نرم و پراکنده بود و تکنیکی را برای عکاسان ارائه کرد که واقعا عکاسی استدیویی را متحول کرد. این حباب های فلاش اولن روش واقعا امن تولی نور مصنوعی بودند که نه انفجار ایجاد کرد و نه دود. این حباب ها به منبع پذیرفته شده نور برای تمام عکس انواع عکاسی داخلی تبدیل شد.

این حباب های فلاش، به عکاسان استدیویی اجازه داد تا به جای باز و بسته کردن دستی شاتر دوربین، سرعت شاتر را به طور دقیق تنظیم کند. آن دوران، دوران شروع فلاش دوربین بود که در نهایت منجر به خلق یک تکنولوژی شد. تکنولوژی ای که به چراغ های استدیوهای عکاسی بزرگ اجازه می داد تا هماهنگ با یکدیگر فلاش بزنند. بعد از اختراع حباب فلاش، طولی نکشید که دوربین های بازار انبوه نیز در دسترس عموم قرار گرفتند.

فلاش الکترونیک

چند سال بعد از تولید حباب های فلاش، اختراع اولین فلاش الکترونیک در سال 1931، عکاسی استدیویی را متحول کرد.

عکاس آمریکایی و مهندس الکترونیک، هارولد ادگرتن اولین فلاش قابل استفاده مجدد به نام “استروبسکوپ” یا چرخش بین را اختراع کرد. در اختراع ادگرتن، یک حباب حاوی گاز جیوه به یک باتری وصل شده بود. این باتری گاز را تحریک کرده و نور کم و بسیار روشنی تولید می کرد .این فلاش نور به راحتی با افزایش یا کاهش زمان های شارژ، تغییر می کرد. بنابراین عکاسان می توانستند مدت زمان فلاش را کنترل کنند.

فلاش جدید می توانست در 10 میکروثانیه نیز تنظیم شود. عکاسان با وجود این قابلیت می توانستند به سریعی پرواز یک گلوله، عکس بگیرند. باتری نیز به فلاش این امکان را می داد که مجددا شارژ شود. بنابراین استروبسکوپ ادگرتن اولین فلاشی که می توانست دوباره استفاده شود. بعدا، گاز جیوه جایش را به نئون داد. با وجود نئون، واحدهای کوچک تر فلاش نیز وجود داشتند. در حالی که استروب ها تا اواخر دهه 70 به طور گسترده در دسترس قرار نگرفتند، استروبسکوپ ادگرتن بنیان فناوری ای را ایجاد کرد که همچنان در فلاش های الکترونیکی استدیوهای عکاسی مدرن امروزی استفاده می شود.

کنترل نمایش دوربین

با پیشرفت در نورپردازی و فیلم، عکاسی استدیویی نیاز داشت که راهی برای زمان نمایش کوتاه تر پیدا کند، زیرا استفاده از درپوش لنز یا پرده های ضد نور برای انجام فرایند نمایش، دیگر عملی نبود. برای تنظیم زمان نمایش سریع تر، عکاسان استدیویی شروع به کار کردن روی طراحی مکانیسمی کردند. هدف آنها از طراحی این مکانیسم، کنترل زمان نمایش فیلم بود.

اولین شاترهای قابل تنظیم دوربین، می توانست زمان نمایش را بین 100/1 تا 1000/1 ثانیه را تنظیم کند. با این پیشرفت، عکاسان استدیویی، سریعا متوجه شدند که باید شدت نور ارزیابی شود. این کار منجر به تولید نورسنج شد. این وسیله سریعا به یک ابزار ضروری برای عکاسی در استدیو تبدیل شد. عکاسان استدیویی به کمک نورسنج توانستند دقیقا قدرت نور را مشخص کنند و زمان نمایش را برای هر عکس تنظیم کنند.

صفحه های عکاسی و هلیوگرافی فیلم

هلیوگرافی در دهه 1820، توسط نیکفوره نیپکه اختراع شد. هلیوگرافی اولین فرایند شناخته شده عکاسی در جهان است. جزء اصلی هلیوگرافی یک آسفالت طبیعی است که به عنوان قیر یهودیه شناخته شده است. این فرایند شامل پوشاندن یک فلز یا یک صفحه شیشه ای با قیر است که در سرعت های مختلف، با توجه به در معرض نور قرار گرفتن، سفت می شود. زمانی که نمایش رخ داد، صفحه با روغن اسطوخودوس شسته شد در نتیجه قیر سفت شده باقی ماند. این قیر، تصاویر اشیاء را در صفحه ای که در معرض نمایشش قرار دارد، نشان می دهد. از این فرایند برای تولید اولین عکس های شناخته شده به نام “چشم انداز پنجره در لی گراس”استفاده شد.

داگرئوتایپ (چاپ و کلیشه سازی)

بعد از فوت نیپکه در سال 1833، ال داگوری به یکی از اولین و چشمگیر ترین پیشرفت های عکاسی رسید. این تکنیک که داگرئوتایپ نام داشت، مانند اصول هلیوگرافی بود، اما روند توسعه اش کمی متفاوت بود. فرایند داگرئوتیپ با یک صفحه شروع می شد. این صفحه از مس نقره اندود ساخته شده بود و باید دقیقا توسط یک داگرئوتایپیست جلا داده می شد. بعد از فرایند جلا دادن، داگرئوتایپیست، صفحه را به جیوه آغشته می کند تا نور از صفحه رد شود. بعد از نمایش، برای توقف حساسیت صفحه به نور، یک ماده شیمیایی استفاده می شود.

داگرئوتایپ در مقایسه با هلیوگراف که واقعا شبیه به نقاشی بود، تصاویر بسیار جزئی و دقیقی تولید می کرد. با این حال، مشکل این روش این بود که داگرئوتایپ برای گرفتن یک عکس، باید حداقل سی دقیقه در معرض نور قرار می گرفت.

صفحه کالوتایپ در دهه 1840 معرفی شد. به کمک این صفحه، نگاتیوهایی تولید می شد که به عکاسان اجازه می داد تا به تعداد لازم، از عکس کپی کنند. با این کار، بنیان عکاسی استدیویی شکل گرفتن. پرتره هایی که “امبروتیپ” نامیده می شدند، در دهه 1850 تولید شدند. به کمک این تکنیک جدید، زمان نمایش از ساعت ها به بین دو و بیست دقیقه کاهش یافت.

یکی از اجزای بی اهمیت عکاسی در استدیو ، عکاسی سلفی است که در دهه 1800 ساخته شد. در آن زمان، عکاس استدیویی، رابرت کورنلیوس درپوش لنز دوربین اش را برداشت، دوید و به مدت یک دقیقه در قاب دوربین نشست، و بعد از قاب خارج شد تا لنز را بپوشاند.